سردارمحمدرضا عطایی

اینجانب محمدرضا عطایی متعهد می شوم که حرکتم در چهارچوب کتاب عقیدتیام، یعنی قرآن باشد
و با زبان و قلم و قدم و حتی شهادت، رسالت خود را ایفا کردم.
زادگاه والدینش قلعهمیرزمان وینیچه، یکی از محلههای شهر دیزیچه بود؛ اما به جنوب رفتند و ساکن شهر آبادان شدند. محمدرضا عطایی در شهر آبادان دیده به جهان گشود و تا شش سالگی همراه والدینش در این شهر زندگی کرد و سپس به زادگاه پدری، همان قلعهمیرزمان بازگشتند. او تحصیلات ابتدایی و دوره راهنمایی را در شهر دیزیچه به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به شهر اصفهان رفت و در یکی از هنرستانهای آن شهر ادامه تحصیل داد. او از همان ایام نوجوانی به گروههای انقلابی پیوست و از سال 1354 فعالیتهای فرهنگی و انقلابی خود را شروع کرد. در این راه بارها مورد تهدید و تعقیب مأموران رژیم شاه قرار گرفت. در زمان شکلگیری انقلاب شکوهمند اسلامی در برپایی تظاهرات و تجمعات مردمی علیه رژیم پهلوی نقش مهم و تعیینکنندهای در شهر اصفهان و منطقه مبارکه داشت، تا جایی که چندین بار مورد حمله چماقداران ساواک قرار گرفت. او تا پیروزی کامل مردم به تلاش خود ادامه داد و در این راه از نثار جان نیز دریغ نمیکرد. پس از پیروزی انقلاب، فعالیتهای خود را در راه خدمت به مردم محروم همچنان ادامه میداد.
شهید محمدرضا عطایی که از بینش سیاسی والایی برخوردار بود، متوجه خطر گروههای ضد انقلاب در منطقه خوزستان میشود. به همان علت هم برای مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب و خنثیکردن توطئه آنها به آبادان میرود و عضو سپاه پاسداران این شهر میشود. اولین محل خدمت او پایگاه جزیرة مینو است که در آنجا مشغول به انجام وظیفه میشود.
قبل از شروع جنگ، او گزارش میدهد که هواپیماهای شناسایی عراق در حریم هوایی و خط مرزی آبادان و خرمشهر پرواز میکنند و نیروهای عراقی در سواحل اروند در حال سنگرسازی هستند.
وقتی دشمن از مرز شلمچه تجاوز خود را آغاز کرد، اولین هدفش تصرف خرمشهر و بعد آبادان بود؛ آن هم در یک زمانبندی سه روزه. وقتی دشمن وارد خاک ایران شد و تا پل نو که دروازه ورود به خرمشهر بود پیشروی کرد، نیروهای حاضر در منطقه، به مقابله آنها پرداختند.