شهید علی اکبر میرمحمدی

گلبرگ خاطره
به نقل از پدر شهید: «در زمان پیروزی انقلاب اسلامی علی اکبر اعلامیههای ضد شاه را پخش میکردند. یک روز دو سرباز او را درحال انجام این کار میبینند و به دنبالش میگذارند. پسرم سریع خود را به خانة یکی از اهالی به نام سیّد مصطفی میرساند. ولی آنجا هم رهایش نکردند. درب همان خانه را میزدند. پیرزن قدخمیده و ناتوان جلوی در میآید. به پیرزن میگویند: «شما کسی را در این حوالی ندیدی که بیاید و در خانهات را بزند؟». پیرزن میگوید: «نه کسی درِ منزل مرا نزد». آنها باور میکنند و میروند. بعد از رفتن سربازها پیرزن او را از پشت بام خانهاش به پشت بام خانههای بعدی میفرستد و او را اینگونه از دست مأموران شاه نجات میدهد.
گلواژه ای از وصیت شهید:
«ملت شهید پرور ایران، برادران و خواهران مسلمان این مطلب را بدانید و به آن یقین داشته باشید که دنیا محل گذر میباشد و جایگاه ابدی ما آخرت است و اگر در این فاصله توشهای برای آخرتمان تهیه نکنیم نمیتوانیم دنیای بعد از مرگ را به خوشی و خرمی بگذرانیم. پس بیایید این چند روز دنیا را گناه نکنیم. ظلم نکنیم. غیبت نکنیم. به خود ستم نکنیم و یاد مرگ و قیامت باشیم. برای آخرتمان تلاش کنیم. بیایید با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن شویم. چرا که امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «هم دوست داشتن دوستان خدا واجب است و هم بغض داشتن و بیزاری جستن از دشمنان خدا».